آرینآرین، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

"هدیه ای از بهشت"

آرین در سال 94(قسمت سوم)

1394/6/29 18:04
نویسنده : مامان سمیه
187 بازدید
اشتراک گذاری

پشت میز مامان نشستی ...تو دفتر من... صبحها باهم میریم دفتر ... راه زیادی نیست از خونه تا دفتر ده دقیقه پیاده میریم.ماشیناتم خودت انتخاب میکنی میریزی تو کیف من جدیدا مامان جونت یه کیف عروسکی باب اسفنجی برات خریده ...خ.دت ماشیناتو میریزی تو کیفت و میاری .کفشاتو خودت پات میکنی و بدت میاد بخوام کمکت کنم . میگی آرین بلده.تو مسیرمون کلانتری و راهنمایی رانندگی هست همیشه ماشین پلیس میبینی تو راه /کلی ذوق میکنی میگی ماشین پلیس  بابا بخره ... هر پژو پارسی ببینی سفید میگی ماشین بابا ... 405 ببینی رنگ طوسی میگی ماشین باباجون. ماشین کامیون.آمبولانس.اتوبوس میشناسی اسم میبری و ماشینهای مدل بالا ببینی میگی اوخله(خوشگله)بابا بخره

تو خونه هم بیشترین اسباب بازیات ماشین هست و با حوصله میچینیشون و بازی میکنی باهاشون

والبته ساختمون سازیاتو دوست داری و خودت شکل درست میکنی

یه یکماهی یه بچه خرگوش داشتی البته نمیزاشتم زیاد بهش دست بزنی اما خیلی دوسش داشتی و بهش غذا میدادی که بخاطر کثیف کاریاش و نداشتن باغچه توی حیاط اخراج شد بیچاره

دوچرختو دوست داری اما هنوز یاد نگرفتی پا بزنی

تقریبا شبیه خودمون وضو میگیری و میای کنار من یا بابا نماز میخونی

یمدت دوست داشتی لپاتو باد کنی من بترکونمش خخخخ

کمک مامان ... البته اینجا اتو خاموشه ... ولی تو خونه خیلی دوست داری کار کنی ... تو سفره انداختن یا جمع کردن یا تو جارو زدن

عاشق اینی که کمرتو ماساژ بدیم یا گاز گازیت کنیم و قلقلی

مدادرنگی رو خیلی دوست داری .بیشتر خط خطی میکنی .برای ماشینات اسم میزاری.بابا که صبحها نیستش بیدار میشی میگی بابا کار رفته اداره... ظهر که بابایی میاد میدویی در هالو باز میکنی داد میزنی سلام بابا. به خاله صفورا میگی خاله دبازا... اسم مامان جون میگی مامان جون طایه یه ... بابا جون مرتضی . دایی سعید درست میگی ... هنوز زبونت سنگینه و جمله بندیت کامل نشده ... در حد سه کلمه ولی خیلی سعی میکنی حرفامونو تکرار کنی بعضی وقتها هم یه جمله هایی میگی که من فکرشو اصلا نمیکنم.هنوز عاشق شیرینی و شکلات و هرجور خوردنیه.ماشالله.شبا مسواک میزنی .لباساتو تا حدودی میتونی تنت کنی .وقتی بگم یه چیزی تموم شدی بلند میگی بابا بخره .عاشق همین نصفه نیمه حرف زدنتم خخخخخ. پسرکوچولوی ناز خودمی .هنوز بوی وقتی که نی نی بودی رو میدی . کاش میشد بوی کودکیتو و بوسه ها و بغلاتو میزاشتم توی یه صندوق نگه میداشتم برای همیشه و وقتهایی که نی نی نیستی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مهرانا جون
29 شهریور 94 18:07
هه هه آرین چه قدر با مزه ماشاالله . خوشحال می شم به وبم سر بزنی.
مامان نیکا
19 مهر 94 9:35
نگفته بودی بروزی...اون عکس ارین که لپاشوباد کرده واون یکی پشت میز دفترت خیلی باحال بود ...
مامان نیکا
6 دی 94 19:35
چرا آپ نمیکنی؟؟