آرینآرین، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 22 روز سن داره

"هدیه ای از بهشت"

خاطرات2 تا 3ماهگی

1392/5/30 23:07
نویسنده : مامان سمیه
132 بازدید
اشتراک گذاری

نیمه عید نوروز وارد 3 ماهگی شدی ... 11فروردین رفتیم شیراز ...روز سیزده بدر هم دسته جمعی رفتیم پارک ...خوش گذشت

قرار بود تا شیراز بودیم ختنه بشی عزیزم...

روز14فروردین بعدازظهربردیمت پیش دکتر ... 67 روزت بود ...من بالای سرت بودم وباهات حرف میزدم ویه شیشه آب قندم بهت میدادم تا آروم باشی ... خدا رو شکر زیاد گریه نکردی وزیر دست دکتر آروم بودی ... وقتی آوردیمت خونه با مسکن آروم نگهت میداشتیم ولی خب دست وپا میزدی دردت میومد ...

آرین

یه هفته ای شیراز موندیم وبعدش با مامان جون وبابا جون ودایی سعیدوخونوادش همه با هم برگشتیم خونمون ... وسایل سیسمونیتم با خودمون آوردیم وتازه اتاقتوآماده کردم برات عزیزم.

آرین

آرین

آرین

کاردستیهای دیوار اتاقتم کار مامانیه ... اون موقع که تو دلم بودی برات درستشون کردم عزیزم

آرین

..............................................................................................................................

جمعه23 فروردین دسته جمعی رفتیم یه جای خوش آب وهوا ... تو 76 روزت بود ...ناهار بیرون بودیم ...عصرش داییت اینا برگشتن اما باباجون ومامان جون پیشمون موندن ...

منظره

آرین

فرداش با 15 روز تاخیر رفتیم واکسن 2 ماهگیتو زدیم ... مامان جون باهامون اومد و پاهاتو نگه داشت ... خودم دلم نمی اومد... خدا روشکر بعدش تب نکردی و راحت بودی

............................................................................................................................

کم کم سه ماهت تمام میشد اما شبها هنوز بدآروم بودی و همچنان سلاح ما برای آروم کردنت صدای سشوار بوداز خود راضی

یه صداهای بامزه ای درمیاوردی که ازاین ماه شروع کردم به ضبط کردن صدای نازت

دیگه راحت تر میرفتیم بیرون ... وخیلی از ماشین سواری خوشت میومد... اینجا84 روزته

آرین

و همچنان پسر کوچولوی کچلی بودی!اینجا90روزت بود

آرین

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)