تازه چه خبر؟
16 ماه و نیمه شدی پسرکم ...
من از عشق داشتنت به خود می بالم و هر روز مست از بوییدن عطر کودکیت ، بالیدنت را نظاره گرم و میدانم روزی در حسرت این لحظه های ناب از بوییدن و بوسیدن و در آغوش گرفتنهایت خواهم ماند ...
سلام بر بهترین پسر دنیا
بین مطلب قبلی و این یکی پست یه کم فاصله افتاد ....عوضش الان مامانی دست پر اومده .. با کلی عکس از آرین خوشمل و ناز و شیرین کاریهای جدیدش ... امیدوارم چیزی رو از قلم نندازم
ماشالله کلی قد کشیدی و بزرگتر شدی تو این مدت ،میگی چرا ؟چون قدت به همه جا میرسه به کمد به کابینت به کشوها ... هر روز وسایل داخلشونو میریزی بیرون و منم جمع میکنم ... بعضی وقتها هم خودت جمعشون میکنی میزاریشون سر جاش بعدم برای خودت دست میزنی
متاسفانه به خاطر عجله ای که تو راه رفتن داری و تو خونه میدوی چندین بار سرت خورده اینور و اونور و بدجور پیشونیت باد کرده و به خاطرشون کلی هم گریه کردی
این روزا عاشق تاب بازی شدی و خودت میای میگی تا تا ع و به تابت اشاره میکنی و بعد سوار شدنت دیگه پایین نمیای
نسبت به قبل وابستگیت بهم یه کوچولو کمتر شده برای اینکه برخلاف قبل خودت تنها میری تو اتاقت و با اسباب بازیهات بازی میکنی ... در ماشین پلیستو خودت باز وبسته میکنی ... اسم شاسخین وباب اسفنجی و پو رو بلد شدی بهت میگم برو بیارشون میری تو اتاقت ومیاریشون.با ساختمون سازیهاتم خیلی بازی میکنی
خریزه و هندوانه رو خیلی دوست داری کلا هر چی خوراکی باشه رو خیلی دوست داری ... پاستیل و ژله و
بستنی و پف فیل جزو تنقلات مورد علاقته ...نوش جانت. آشغالشونم میندازی تو سطل و برای خودت دست میزنی
الان دیگه کلمه آب رو میگی ... مخصوصا آب بازی رو خیلی دوست داری و بعضی وقتها میزارمت تو وان تو حمام اب بازی میکنی
الان کلمه ماما . بابا . آب . دد (بیرون). دست دست . توتو (جوجه) . تا تا ع (تاب تاب عباسی) میگی . وقتی میگم مورچه کجاست سریع میشینی زمینو نگاه میکنی دنبال مورچه میگردی . جای چشم و بینی عروسکات رو یاد گرفتی و ازت میپرسم نشون میدی بهم. معنی جملاتمو خوب میفهمی . روی وسایلت احساس مالکیت داری مخصوصا به پتو وبالشتت خیلی علاقه داری و نمیزاری کسی دست بهشون بزنه و حالا جدیدا میخوای شیر بخوری اولش میری پتوتو میاری که یعنی بندازم روت و بعد شیر میخوری ... یادتم نمیره اینکار هر چیزی رو بخوای بهش اشاره میکنی و منظورتو میرسونی
دفعه قبل که شیراز بودیم به مناسبت روز پدر رفته بودیم مامانی با دوستاش پارک خلد برین قرار داشت و تو رو هم بردم و پرنسس کوچولو(نیکا) رو دیدی
تعطیلات 14 و 15 خردادو رفتیم شیراز و یه روزشم یاسوج ... خوش گذشت
رفتیم پارک کوهپایه ... تو اولین بار سوار قطار و مرغابیهای داخل آب با مامانیت و چرخ وفلک با بابایی و مامانی شدی
تو یاسوج رفتیم آبشار و تو کلی خودتو با آب رود سرگرم کردی ... همش سنگ مینداختی تو آب
راستی دندون نیش پایینتم در اومده ... مبارکت باشه عزیزم ... در حال حاضر ده تا دندون داری
مامانی همیشه عاشقته و خیلی دوست داره ......