کارهای جدید آرین
پسر قشنگم ... آرین مامان ...کوچولوی نازم
پسر خوشروی خودم که همیشه خنده رو لبهاته ... همیشه بخند مامانی که طاقت دیدن اشکتو ندارم ...
پسرگلم روز به روز بزرگتر میشی و کارهات هر روز قشنگتر و بامزه تر ...
از وقتی وارد هشت ماهگی شدی دستتو میگیری به وسایل واز رو زمین بلند میشی .. حالا هر چی میخواد باشه ... از پله میخوای بالا بری و ...
یاد گرفتی که وقتی بهت میگم دست بده دست کوچولوی نازتو دراز میکنی و دست میدی باهام ...
وقتی غذا بهت میدم قاشق غذا که میره تو دهن کوچولوت خودت میگی هااااام ... وااای من عاشقشم
عاشق زرده تخم مرغ و بیسکوییت مادر شدی ... وقتی تمام میشه برای بقیه اش گریه میکنی
با دهن و لبهات صدای بوووووف یا به قول بابا محسن صدای موتور در میاری ... بعضی وقتها هم آب توی گلوت قرقره میکنی وصدا در میاری ...
زیر بغلتو میگیرم و خودت بالا و پایین میپری ...
دستتو مشت میکنی و میکوبی رو پاهات یا اسباب بازی صدادارتو میزی زمین که صدای بوقش دربیاد ... بیشترم با ارگ و عروسک باب اسفنجیت بازی میکنی ...
صبحها از سر وکول بابامیری بالا و تا از خواب بیدارش نکنی ولش نمی کنی ... من بهت میگم ساعت کوکی بابا ... همیشه سر وقت بیدارش میکنی
عزیز دل من وبابایی ...
اینم دسته گل آخرت که روسری مامان جونتو سر کردی ... البته با همکاری من... خب ناز میشی ... چیکار کنم .... هزار هزارهزارتا بووووووووووس