آرین در آستانه یک سالگی
سلام بر پسر مهربون خودم
هفته دیگه یکسالت تمام میشه ... پیشاپیش تولدت مبارک عزیزم
سه هفته قبل رو شیراز بودیم ... حسابی دورت شلوغ بود و بازی کردی ... اولین برف زمستونی رو هم دیدی ... زیاد بیرون نگهن نداشتم ترسیدم سرما بخوری
اما با بابا بعد بارش برف یه پارک کوچولو بردیمت ...
همیشه دوست داری خودتو با چیزهای جدید سرگرم کنی ...مثلا با لاکهای خاله صفورا یا کلاه باباجون
یاد گرفتی که حلقه های رنگی رو روی پایه قرار بدی البته نه به ترتیب
گوشی تلفن یا موبایل حتی کنترل تلویزیون رو میزاری کنار گوشت و الو میگی و تو خونه راه میری ...
هر آهنگی حتی غمگین پخش بشه شروع میکنی به دست زدن و میگی دست دست ...
دیگه به خوبی راه میری و تعادلت بهتر شده ...
معنی بعضی از کلمه هایی که بهت میگم رو به خوبی میفهمی مثلا اگه چیزی تو دستت باشه و بهت بگم بده بهم میدیش ...یا وقتی چیز بدی میکنی تو دهنت بهت میگم اخ خوتم میگی خخخخخ از دهنت درمیاریش اما دوباره میخوریش
جدیدا تو خواب با خودت حرف میزنی فکر میکنم بیدار شدی اما خوابی ... وااای چقدرم قل و قول میخوری تو خواب هنوز عادت آآآآآآآآ گفتنت موقع خوابیدن رو داری ... با مزه است
پسر یکی یک دونه خودم ...عاشق خنده هاتم